Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تنزل
2 . کاهش یافتن
3 . رد کردن
4 . صرف کردن (دستور زبان)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
decline
/dɪˈklaɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنزل
نزول (قیمت)، کاهش، افول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افول
انحطاط
تنزل
هبوط
زوال
decline in something
تنزل در چیزی
1. a sharp decline in sales
1. کاهش شدیدی در فروش
2. The company reported a small decline in its profits.
2. شرکت تنزل کوچکی در سودش گزارش کرده است.
decline of something
کاهش چیزی
An increase in cars has resulted in the decline of public transport.
افزایش در تعداد خودرو منجر به کاهش (استفاده از) وسایل نقلیه عمومی شده است.
urban/economic decline
تنزل شهری/اقتصادی
a rapid/sharp/gradual decline
نزول سریع/شدید/تدریجی
[فعل]
to decline
/dɪˈklaɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: declined]
[گذشته: declined]
[گذشته کامل: declined]
صرف فعل
2
کاهش یافتن
کاسته شدن، تنزل یافتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افت کردن
افول کردن
تنزل کردن
کاهش یافتن
1.His interest in the project declined after his wife died.
1. بعد از اینکه همسرش فوت کرد، علاقه او به پروژه تنزل یافتهاست.
2.The party's popularity has declined in the opinion polls.
2. محبوبیت حزب در آخرین نظرسنجی کاهش یافتهاست.
3
رد کردن
نپذیرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابا کردن
امتناع کردن
نفی کردن
1.I invited him to the meeting but he declined.
1. من او را دعوت کردم، ولی او نپذیرفت.
to decline an offer/invitation
پیشنهاد/دعوت را رد کردن
He declined my offer.
او پیشنهاد من را رد کرد.
to decline to do something
انجام کاری را نپذیرفتن
Their spokesman declined to comment on the allegations.
سخنگوی آنها نپذیرفت درباره اتهامات نظر بدهد.
4
صرف کردن (دستور زبان)
to decline something
چیزی را صرف کردن
In Latin we learned how to decline nouns.
در زبان لاتین، ما یاد میگیریم چگونه اسامی را صرف کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
declare
deck up
deck shoe
deck screw
deck out
decode
decompose
decompress
decor
decorate
کلمات نزدیک
declination
declension
declassified
declared
declare war
declining
declivity
declutch
decoction
decode
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان