[اسم]

demeanor

/dɪˈmiːnər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رفتار برخورد

معادل ها در دیکشنری فارسی: منش
مترادف و متضاد bearing conduct
  • 1.He maintained a professional demeanor throughout.
    1. از اول تا آخر رفتار حرفه ای اش را حفظ کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان