[اسم]

demarcation

/ˌdimɑrˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جدایی مرزبندی، مرز

معادل ها در دیکشنری فارسی: افراز
مترادف و متضاد border boundary division separation
  • 1.a clear demarcation
    1. یک جدایی شفاف
  • 2.Different cultures have different demarcations of good and evil.
    2. فرهنگ های مختلف، مرزبندی های مختلفی از خیر و شر دارند.
  • 3.territorial demarcations
    3. مرز های ارضی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان