Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درنگ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to demur
/dɪˈmɜːr/
فعل ناگذر
[گذشته: demurred]
[گذشته: demurred]
[گذشته کامل: demurred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درنگ کردن
دودل بودن
مترادف و متضاد
object
1.At first she demurred, but then finally agreed.
1. ابتدا او دودل بود، اما بالاخره موافقت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
demotion
demotic
demote
demoralizing
demoralized
demure
demurrage
demurrer
den
denature
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان