[فعل]

to dilute

/daɪˈlut/
فعل گذرا
[گذشته: diluted] [گذشته: diluted] [گذشته کامل: diluted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم کردن کم‌توان کردن، ضعیف کردن

مترادف و متضاد water down
  • 1.These measures are designed to dilute public fears about the product's safety.
    1. این اقدامات برای کم کردن ترس مردم از امنیت محصولات طراحی شده‌اند.

2 رقیق کردن آبکی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: رقیق کردن
مترادف و متضاد water down
  • 1.You need to dilute this paint before you use it.
    1. باید این رنگ را رقیق کنی، قبل از آنکه از آن استفاده کنی [قبل استفاده کردن از این رنگ، باید آن را رقیق کنی].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان