Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مدیر
2 . کارگردان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
director
/dəˈrɛktər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مدیر
متصدی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مدیر
کارگردان
مترادف و متضاد
administrator
CEO
managing director
director of something
مدیر چیزی بودن
He is the director of the company.
او مدیر شرکت است.
the board of directors
هیئت مدیره
He's on the board of directors.
او عضو هیئت مدیره است.
2
کارگردان
1.He is a famous film director.
1. او یک کارگردان فیلم مشهور است.
2.He remained active in the theater as a playwright and director.
2. او بهعنوان نمایشنامهنویس و کارگردان در (عرصه) تئاتر فعال ماند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
directly
directionless
direction
direct flight
direct
dirndl
dirt
dirt cheap
dirt on
dirt poor
کلمات نزدیک
directness
directly
directive
directions
directional
director general
directorate
directory
directory enquiries
director’s chair
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان