Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیرجهزنان حمله بردن (پرندگان)
2 . بمب افکندن (هواپیمای بمبافکن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dive-bomb
/ˈdaɪv bɑːm/
فعل گذرا
[گذشته: dive-bombed]
[گذشته: dive-bombed]
[گذشته کامل: dive-bombed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شیرجهزنان حمله بردن (پرندگان)
با سرعت (و بال بسته) به سمت پایین پرواز کردن
1.The crow folded its wings and dive-bombed the vulture.
1. کلاغ بالهایش را جمع کرد و شیرجهزنان به سمت کرکس حمله کرد.
2
بمب افکندن (هواپیمای بمبافکن)
1.Planes were dive-bombing the area.
1. هواپیماها داشتند منطقه را بمباران میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dive
divaricate
divan
divagate
diva
diver
diverge
divergence
divergent
divers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان