[فعل]

to dive-bomb

/ˈdaɪv bɑːm/
فعل گذرا
[گذشته: dive-bombed] [گذشته: dive-bombed] [گذشته کامل: dive-bombed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شیرجه‌زنان حمله بردن (پرندگان) با سرعت (و بال بسته) به سمت پایین پرواز کردن

  • 1.The crow folded its wings and dive-bombed the vulture.
    1. کلاغ بال‌هایش را جمع کرد و شیرجه‌زنان به سمت کرکس حمله کرد.

2 بمب افکندن (هواپیمای بمب‌افکن)

  • 1.Planes were dive-bombing the area.
    1. هواپیماها داشتند منطقه را بمباران می‌کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان