[فعل]

to do with

/du wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: did with] [گذشته: did with] [گذشته کامل: done with]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ربط داشتن مربوط بودن

  • 1.I’m sorry about the accident, but it’s nothing to do with me
    1. من راجع به تصادف متأسفم، اما آن هیچ ربطی به من نداشت.
  • 2.Their conversation had been largely to do with work.
    2. مکالمه آنها عمدتاً به کار مربوط بود.

2 چیزی را جایی گذاشتن چیزی را جایی قرار دادن

  • 1.What have you done with the remote for the TV?
    1. کنترل تلویزیون را کجا گذاشتی؟
  • 2.What shall I do with these papers?
    2. این کاغذها را کجا بگذارم؟

3 به چیزی نیاز داشتن چیزی خواستن

informal
could do with something
به چیزی نیاز داشتن/چیزی خواستن
  • 1. I could do with a drink!
    1. نوشیدنی می‌خواهم!
  • 2. I could have done with some help this morning.
    2. امروز صبح به کمک نیاز داشتم. [می‌توانستم از کمک کسی استفاده کنم.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان