Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ربط داشتن
2 . چیزی را جایی گذاشتن
3 . به چیزی نیاز داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to do with
/du wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: did with]
[گذشته: did with]
[گذشته کامل: done with]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ربط داشتن
مربوط بودن
1.I’m sorry about the accident, but it’s nothing to do with me
1. من راجع به تصادف متأسفم، اما آن هیچ ربطی به من نداشت.
2.Their conversation had been largely to do with work.
2. مکالمه آنها عمدتاً به کار مربوط بود.
2
چیزی را جایی گذاشتن
چیزی را جایی قرار دادن
1.What have you done with the remote for the TV?
1. کنترل تلویزیون را کجا گذاشتی؟
2.What shall I do with these papers?
2. این کاغذها را کجا بگذارم؟
3
به چیزی نیاز داشتن
چیزی خواستن
informal
could do with something
به چیزی نیاز داشتن/چیزی خواستن
1. I could do with a drink!
1. نوشیدنی میخواهم!
2. I could have done with some help this morning.
2. امروز صبح به کمک نیاز داشتم. [میتوانستم از کمک کسی استفاده کنم.]
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
do as please
do a roaring trade
do a number on
do
dna
do best
do bit
do dirty
do for
do good
کلمات نزدیک
do we have enough teaspoons?
do we have enough dessert spoons?
do volunteer work
do voluntary work
do up
do without
do yoga
do you and your cousins set the haft seen table?
do you buy new clothes for the new year?
do you eat a lot of boiled food?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان