Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (بدون چیزی یا کسی) سر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to do without
/du wɪˈθaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: did without]
[گذشته: did without]
[گذشته کامل: done without]
صرف فعل
1
(بدون چیزی یا کسی) سر کردن
(بدون چیزی یا کسی) توانستن
informal
1.Don't worry, I can do without you.
1. نگران نباش، میتوانم بدون تو سر کنم.
2.she could do without food for a day.
2. او میتوانست یک روز را بدون غذا سر کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
do with
do we have enough teaspoons?
do we have enough dessert spoons?
do volunteer work
do voluntary work
do yoga
do you and your cousins set the haft seen table?
do you buy new clothes for the new year?
do you eat a lot of boiled food?
do you ever go hiking?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان