[فعل]

to do without

/du wɪˈθaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: did without] [گذشته: did without] [گذشته کامل: done without]

1 (بدون چیزی یا کسی) سر کردن (بدون چیزی یا کسی) توانستن

informal
  • 1.Don't worry, I can do without you.
    1. نگران نباش، می‌توانم بدون تو سر کنم.
  • 2.she could do without food for a day.
    2. او می‌توانست یک روز را بدون غذا سر کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان