[صفت]

dodgy

/ˈdɑːdʒi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dodgier] [حالت عالی: dodgiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشکوک شبهه‌انگیز، شبهه‌دار

informal
مترادف و متضاد suspicious
  • 1.He made a lot of money, using some very dodgy methods.
    1. او با استفاده از روش‌های بسیار مشکوک پول زیادی درآورده‌است.

2 خطرناک پرخطر

informal
  • 1.If you get into any dodgy situations, call me.
    1. اگر درگیر موقعیت خطرناکی شدی، به من زنگ بزن.

3 مصدوم آسیب‌دیده

informal
  • 1.I can't play—I've got a dodgy knee.
    1. من نمی‌توانم بازی کنم؛ زانویم آسیب‌دیده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان