Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جاخالی دادن
2 . طفره رفتن
3 . جاخالی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dodge
/dɑʤ/
فعل گذرا
[گذشته: dodged]
[گذشته: dodged]
[گذشته کامل: dodged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جاخالی دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاخالی دادن
1.He ran across the busy road, dodging the cars.
1. او از عرض آن خیابان شلوغ در حالی که از اتومبیلها جاخالی میداد، دوید.
2
طفره رفتن
از زیر (چیزی) در رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حاشیه رفتن
طفره رفتن
مترادف و متضاد
sidestep
1.He was accused of dodging his taxes.
1. او متهم به در رفتن از زیر پرداخت مالیاتهایش شد.
2.The politician dodged the question with a meaningless reply.
2. آن سیاستمدار با پاسخی بیمعنی از آن سوال طفره رفت.
[اسم]
dodge
/dɑʤ/
قابل شمارش
3
جاخالی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاخالی
تصاویر
کلمات نزدیک
dodecahedron
dodecagon
doddle
doddery
doddering
dodgeball
dodgems
dodger
dodgy
dodo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان