[صفت]

dotty

/ˈdɑti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dottier] [حالت عالی: dottiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خل‌وچل خنگ، عجیب‌غریب

informal old use
مترادف و متضاد eccentric
a dotty old lady
یک پیرزن عجیب‌غریب

2 عاشق دیوانه، شیدا

informal old use
  • 1.He’s dotty about you.
    1. او عاشق تو است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان