[صفت]

double

/ˈdʌb.əl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دو دوبل

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوگانه
مترادف و متضاد dual duplex paired twin single
  • 1.The word "cool" has a double "o" in the middle.
    1. واژه "cool" دو تا "o" در وسط دارد.
a double bed/room
تخت دو نفره/اتاق با تخت دو نفره
  • I'd like to book a double room.
    من می‌خواهم اتاقی با تخت دو نفره رزرو کنم.
double doors
درب دو لنگه
  • Go through the double doors and turn left.
    از آن درب دو لنگه عبور کن و بپیچ به چپ.
double espresso
اسپرسو دوبل
  • I ordered a double espresso.
    من اسپرسو دوبل سفارش دادم.
[قید]

double

/ˈdʌb.əl/
غیرقابل مقایسه

2 دو برابر

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوبرابر دوبل مضاعف
مترادف و متضاد twice
  • 1.Our new house is double the size of the old one.
    1. (اندازه) خانه جدیدمان دو برابر خانه قدیمی‌مان است.
[اسم]

double

/ˈdʌb.əl/
قابل شمارش

3 بدل عین

  • 1.She's the double of her mother.
    1. او بدل [عین] مادرش است.

4 مسابقه دوبل (تنیس) مسابقه دو به دو

5 اتاق دونفره

معادل ها در دیکشنری فارسی: اتاق دوتخته
  • 1.Is that a single or a double you want?
    1. آیا اتاق یک‌نفره می‌خواهید یا دونفره؟
[فعل]

to double

/ˈdʌb.əl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: doubled] [گذشته: doubled] [گذشته کامل: doubled]

6 دو برابر کردن دو برابر شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مضاعف شدن
  • 1.Company profits have doubled since the introduction of new technology.
    1. سود شرکت پس از معرفی تکنولوژی جدید دو برابر شده است.
to double something
چیزی را دو برابر کردن
  • Clare doubled her income overnight.
    "کلر" یک شبه درآمدش را دو برابر کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان