Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دو برابر
2 . از دو جهت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
doubly
/ˈdʌbli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دو برابر
دو بار
1.I made doubly sure I locked all the doors when I went out.
1. من وقتی بیرون رفتم دو بار چک کردم تا مطمئن شوم همه درها را بستهام.
doubly difficult/hard/important
دو برابر سخت/دشوار/مهم
2
از دو جهت
به دو دلیل
1.I was doubly attracted to the house—by its size and its location.
1. من به دو دلیل به خانه علاقهمند شدم؛ به خاطر اندازه و مکانش.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
doublet
double-decker
double-breasted suit
double-breasted jacket
double-breasted
doubtful
doubting thomas
douc
douche
dough
کلمات نزدیک
doublet
doubles
doublebass
double-think
double-sided
doubt
doubtful
doubting thomas
doubtless
doubtlessly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان