[صفت]

doubtful

/ˈdɑʊt.fəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more doubtful] [حالت عالی: most doubtful]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نامعلوم ناممکن، مردد

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناباور
مترادف و متضاد dubious
  • 1.It is doubtful whether he'll be able to come.
    1. نامعلوم است که او قادر به آمدن باشد.
  • 2.It was doubtful that the money would be found again.
    2. ناممکن بود که آن پول دوباره پیدا شود.
  • 3.The teacher is doubtful about having parents working as classroom assistants.
    3. معلم در به کارگیری والدین به‌عنوان دستیار کلاس، مردد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان