[اسم]

drizzle

/ˈdrɪzəl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باران‌ریزه باران ملایم، نم‌نم باران

معادل ها در دیکشنری فارسی: باران ریز نم‌نم باران
  • 1.they shivered in the cold drizzle.
    1. آن‌ها در [زیر] باران‌ریزه‌ی سرد (به خود) لرزیدند.
[فعل]

to drizzle

/ˈdrɪzəl/
فعل ناگذر
[گذشته: drizzled] [گذشته: drizzled] [گذشته کامل: drizzled]

2 نم نم باران باریدن

  • 1.When they left it was beginning to drizzle.
    1. وقتی رفتتند داشت نم نم باران می‌بارید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان