Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رساندن
2 . بهخواب رفتن
3 . کاهش یافتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to drop off
/drɑp ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: dropped off]
[گذشته: dropped off]
[گذشته کامل: dropped off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رساندن
تحویل دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده کردن
to drop somebody/something off
کسی/چیزی را رساندن
1. Can you drop the kids off at school?
1. میتوانی بچهها را تا مدرسه برسانی [بچهها را به مدرسه میرسانی]؟
2. He dropped me off at the bus stop.
2. او مرا تا سر آن ایستگاه اتوبوس رساند [او مرا سر آن ایستگاه اتوبوس پیاده کرد].
3. Let's drop off the car early.
3. بیا زودتر آن اتومبیل را تحویل بدیم.
2
بهخواب رفتن
1.She dropped off in front of the TV.
1. او جلوی تلویزیون بهخواب رفت [خوابش برد].
3
کاهش یافتن
کم شدن
1.Traffic in the town has dropped off since the bypass opened.
1. ترافیک شهری از زمان باز شدن آن بنبست کاهش یافتهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
drop kick
drop in the ocean
drop in
drop handlebars
drop goal
drop out
drop out of school
drop out of sight
drop-dead gorgeous
drop-down menu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان