[اسم]

dung

/dʌŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مدفوع حیوانات پهن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پشکل پهن فضله
مترادف و متضاد manure
  • 1.There was cow dung all over the field.
    1. در سرتاسر مزرعه پهن گاو وجود داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان