[فعل]

to earn

/ɜrn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: earned] [گذشته: earned] [گذشته کامل: earned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (پول) در آوردن درآمد داشتن، به‌دست آوردن (پول)

مترادف و متضاد receive receive a salary of lose pay out
  • 1.How much do you earn, if you don't mind me asking?
    1. شما چقدر درآمد دارید، اگر از پرسیدن من ناراحت نمی‌شوید؟
to earn money
پول درآوردن
  • She earns about $50,000 a year.
    او حدودا 50،000 دلار در سال درآمد دارد.
to earn a living
پول درآوردن [شغل داشتن]
  • She earned a living as a part-time secretary.
    او به‌عنوان منشی نیمه وقت پول درمی‌آورد.
to earn somebody something
چیزی برای کسی به ارمغان آوردن
  • His victory in the tournament earned him $50 000.
    پیروزی او در تورنمنت برایش 50000 دلار به ارمغان آورد.

2 به‌دست آوردن (به کسی) تعلق گرفتن

مترادف و متضاد gain
to earn something
چیزی به دست آوردن
  • As a teacher, she had earned the respect of her students.
    به‌عنوان معلم، او احترام دانش‌آموزانش را به‌دست آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان