Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیخیال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
easy-going
/ˌIː.ziːˈgoʊ.ɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more easy-going]
[حالت عالی: most easy-going]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیخیال
آسوده، راحت و ملایم، خوشخو
مترادف و متضاد
amiable
carefree
laid-back
mild
relaxed
intolerant
tense
1.I wish I had such easy-going parents!
1. ای کاش من چنین والدین بیخیالی داشتم!
2.My brother is easy-going, but I'm the excitable type.
2. برادر من بیخیال است، اما من از نوع (افراد) هیجانی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
easy-to-use
easy to please
easy on the gas.
easy listening
easy does it!
eat
eat a balanced diet
eat away
eat breakfast
eat crow
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان