[فعل]

to eavesdrop

/ˈiːvzdrɑːp/
فعل ناگذر
[گذشته: eavesdropped] [گذشته: eavesdropped] [گذشته کامل: eavesdropped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استراق سمع کردن گوش وایستادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استراق سمع کردن
  • 1.They caught him eavesdropping on their conversation.
    1. آنها او را وقتی داشت مکالمه شان را استراق سمع می کرد گیر انداختند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان