[اسم]

ebb

/eb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جزر (پس رفتن سطح آب)

[فعل]

to ebb

/eb/
فعل ناگذر
[گذشته: ebbed] [گذشته: ebbed] [گذشته کامل: ebbed]

2 پایین آمدن سطح آب (جزر) پس رفتن سطح آب

formal
مترادف و متضاد go out flow

3 فروکش کردن رفته‌رفته کم شدن

مترادف و متضاد decrease ebb away
  • 1.The pain was ebbing.
    1. درد داشت فروکش می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان