واژه egg به معنای "تخم مرغ" به تخم پرنده (بویژه مرغ) گفته میشود که انسان به عنوان غذا آن را مصرف میکند. البته به سایر تخمهای خوراکی پرندهها (نظیر بلدرچین، بوقلمون و ... ) نیز egg گفته میشود. مثلا:
"ducks’ eggs" (تخمهای اردک)
(پرنده) ماده روی تخمها مینشیند تا جوجهها از تخم در بیایند.
the eggs hatch
تخمها جوجه شدن/از تخم درآمدن جوجهها
1.
After fourteen days the eggs hatch.
1.
پس از چهارده روز جوجهها از تخم درمیآیند.
2.
The eggs hatch in 26 days.
2.
تخممرغها بعد از 26 روز جوجه میشوند.
to lay eggs
تخم گذاشتن
The cuckoo lays her egg in another bird's nest.
فاخته در لانه پرنده دیگری تخم میگذارد.
کاربرد واژه egg به معنای تخم
واژه egg به معنای "تخم" به شی بیضی گفته میشود که پوستهای سخت و نازک دارد که پرنده ماده آن را به دنیا میآورد و درون آن جوجه پرنده است. واژه egg علاوه بر پرنده، به تخم ماهیها، حشرات و خزندگان و ... نیز اطلاق میگردد. مثلا:
"crocodile eggs" (تخم کروکودیل)
3
تخمک
مترادف و متضاد
ovum
1.The male sperm fertilizes the female egg.
1.
اسپرم نر تخمک ماده را بارور میکند.
an egg donor
اهداکننده تخمک
کاربرد واژه egg به معنای تخمک
واژه egg به معنای "تخمک" به سلولی در بدن زن و حیوانات ماده گفته میشود که با اسپرم ترکیب شده و جنین به وجود میآید.