Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کش
2 . کشسان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
elastic
/ɪˈlæstɪk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کش
1.This skirt needs some new elastic in the waist.
1. این دامن به کش جدیدی دور کمرش نیاز دارد.
[صفت]
elastic
/ɪˈlæstɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more elastic]
[حالت عالی: most elastic]
2
کشسان
کشی، قابل ارتجاع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کشدار
کشسان
کشی
1.elastic material
1. ماده کشسان
تصاویر
کلمات نزدیک
elasmobranchii
elapse
eland
elamite
elaine
elastic band
elasticity
elastoplast
elate
elated
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان