[اسم]

election

/ɪˈlek.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انتخابات

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتخابات
مترادف و متضاد ballot poll voting
  • 1.a presidential election
    1. انتخابات ریاست جمهوری
  • 2.He won the election.
    2. او در انتخابات پیروز شد.

2 گزینش انتخاب

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتخاب
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان