[فعل]

to elect

/ɪˈlɛkt/
فعل گذرا
[گذشته: elected] [گذشته: elected] [گذشته کامل: elected]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انتخاب کردن (از طریق رأی‌گیری) برگزیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتخاب کردن برگزیدن
  • 1.He was elected president in 1997.
    1. او در سال 1997 (به‌عنوان) رئیس‌جمهور برگزیده شد.
  • 2.We elected him as our representative.
    2. او را به‌عنوان نماینده‌مان انتخاب کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان