[اسم]

employment

/ɪmˈplɔɪmənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 استخدام

معادل ها در دیکشنری فارسی: استخدام استخدامی
مترادف و متضاد hiring
conditions of employment
شرایط استخدام

2 کار شغل

معادل ها در دیکشنری فارسی: شغل کار
مترادف و متضاد job post
  • 1.Graduates are finding it more and more difficult to find employment.
    1. فارغ‌التحصیلان پیدا کردن کار را سخت‌تر و سخت‌تر می‌یابند.
part-time employment
کار نیمه‌وقت

3 اشتغال

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشتغال
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان