Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to endow with
/ɛnˈdaʊ wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: endowed with]
[گذشته: endowed with]
[گذشته کامل: endowed with]
صرف فعل
1
دادن
نسبت دادن
formal
1.She had endowed Marcus with the qualities she wanted him to possess.
1. او به "مارکوس" ویژگیهایی را نسبت میداد که میخواست داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
endow
endothermic
endoskeleton
endoscopy
endoscope
endowment
endurance
endure
enduring
enema
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان