Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . استقامت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
endurance
/ɪnˈdʊrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
استقامت
پایداری، تحمل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استقامت
ایستادگی
پایداری
تاب
دوام
مماشات
مقاومت
طاقت
1.Running a marathon is a test of endurance.
1. دویدن در دوی ماراتن آزمون استقامت است.
تصاویر
کلمات نزدیک
endowment
endow with
endow
endothermic
endoskeleton
endure
enduring
enema
enemy
energetic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان