Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرانرژی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
energetic
/ˌɛnərˈʤɛtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more energetic]
[حالت عالی: most energetic]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرانرژی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زندهدل
فعال
1.an energetic young woman
1. یک خانم جوان پرانرژی
2.He's very energetic, isn't he, for a man of his age?
2. او خیلی پرانرژی است، نه، برای مردی به آن سن و سال؟
تصاویر
کلمات نزدیک
enemy
enema
enduring
endure
endurance
energetically
energize
energy
energy saving lamp
energy-efficient
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان