[فعل]

to energize

/ˈenərdʒaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: energized] [گذشته: energized] [گذشته کامل: energized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انرژی بخشیدن قوت دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انرژی دادن
  • 1.His rousing speech energized the audience.
    1. سخنرانی مهیج او به مخاطب انرژی بخشید.

2 انرژی دادن (معمولاً جنبشی یا الکتریکی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: انرژی دادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان