Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تضعیف کردن (روحیه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to enervate
/ˈenəveɪt/
فعل گذرا
[گذشته: enervated]
[گذشته: enervated]
[گذشته کامل: enervated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تضعیف کردن (روحیه)
بی حال کردن، ناتوان کردن (جسم)
مترادف و متضاد
debilitate
weaken
invigorate
1.the scorching sun enervated her.
1. خورشید سوزان او را بی حال کرد.
2.to enervate someone's morale
2. روحیه کسی را تضعیف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
energy-saving
energy-efficient
energy saving lamp
energy
energize
enfeeble
enfold
enforce
enforce the law
enforceable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان