[اسم]

epicenter

/ˈɛpəˌsɛntər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مرکز کانون، قطب

  • 1.The US cannot simply assume that it will remain the epicenter of scientific research and technological innovation.
    1. آمریکا به این آسانی نمی‌تواند فرض کند که مرکز تحقیقات علمی و نوآوری‌های تکنولوژیک باقی خواهد ماند.

2 رومرکز زمین‌لرزه کانون زمین‌لرزه، مرکز زمین‌لرزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: کانون زمین‌لرزه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان