Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیوع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
epidemic
/ˌɛpəˈdɛmɪk/
قابل شمارش
[جمع: epidemics]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شیوع
همهگیری (بیماری، رفتار)، بیماری همهگیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همهگیری
همهگیر
شیوع
مترادف و متضاد
outbreak
plague
scourge
widespread disease
1.All of the schools in the city were closed during the epidemic.
1. همه مدارس شهر در طول همهگیری بیماری بسته بودند.
2.During the epidemic we were forbidden to drink water unless it had been boiled.
2. طی شیوع بیماری، نوشیدن آب برایمان ممنوع بود مگر آنکه جوشیده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
epicurean
epicure
epicenter
epic poetry
epic
epidemiology
epidermis
epigram
epigraph
epilation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان