[صفت]

episodic

/ˌepɪˈsɑːdɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more episodic] [حالت عالی: most episodic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوره‌ای گهگاهی

formal
  • 1.Volcanic activity is highly episodic in nature.
    1. فعالیت آتش‌فشانی در طبیعت بسیار دوره‌ای هستند.

2 نامنسجم چند قسمتی، بریده‌بریده

formal
  • 1.My memories of childhood are hazy and episodic.
    1. خاطرات کودکی من مبهم و بریده‌بریده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان