[صفت]

equal

/ˈiː.kwəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more equal] [حالت عالی: most equal]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مساوی برابر

مترادف و متضاد alike identical similar uniform different unequal
  • 1.Both teams have equal number of players.
    1. هر دو تیم به تعداد مساوی بازیکن دارند.
equal opportunities policy
سیاست فرصت‌های برابر
equal pay
حقوق [دستمزد] برابر
[اسم]

equal

/ˈiː.kwəl/
قابل شمارش

2 همرتبه هم تراز

معادل ها در دیکشنری فارسی: هم‌تراز هم‌ردیف همتا هم‌ارز
  • 1.we are all equals in this team.
    1. در این تیم همه ما همرتبه هستیم.
[فعل]

to equal

/ˈiː.kwəl/
فعل گذرا
[گذشته: equaled] [گذشته: equaled] [گذشته کامل: equaled]

3 مساوی بودن همتراز بودن، برابر بودن

  • 1.This achievement is unlikely to be equaled.
    1. هیچ چیزی نمی‌تواند با این دستیابی همتراز باشد.
  • 2.Two plus two equals four.
    2. دو به علاوه دو مساوی است با چهار.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان