[اسم]

equalization

/ˌiːkwələˈzeɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یکسان‌سازی

معادل ها در دیکشنری فارسی: یکسان‌سازی
  • 1.Because of the institute's salary equalization policy, she makes as much money per hour as the director.
    1. به خاطر سیاست یکسان‌سازی حقوق موسسه، او به اندازه رئیسش ساعتی حقوق می‌گیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان