[فعل]

to eschew

/ɪsˈtʃuː/
فعل گذرا
[گذشته: eschewed] [گذشته: eschewed] [گذشته کامل: eschewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجتناب کردن دوری کردن، پرهیز کردن

مترادف و متضاد avoid shun
  • 1.We won't have discussions with this group unless they eschew violence.
    1. ما با این گروه مذاکره نخواهیم کرد مگر اینکه آنها از خشونت اجتناب کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان