[فعل]

to escort

/ˈeskɔːrt/
فعل ناگذر
[گذشته: escorted] [گذشته: escorted] [گذشته کامل: escorted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 همراهی کردن مشایعت کردن، اسکورت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسکورت کردن همراهی کردن
  • 1.The police escorted her out of the building.
    1. پلیس او را تا بیرون ساختمان همراهی کرد.
[اسم]

escort

/ˈeskɔːrt/
قابل شمارش

2 محافظ گارد

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسکورت بادی‌گارد همراه ملازم
  • 1.He always travels with an armed escort.
    1. او همیشه با یک محافظ مسلح سفر می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان