Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برآورد
2 . تخمین زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
estimate
/ˈes.tə.meɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برآورد
تخمین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برآورد
تخمین
مترادف و متضاد
approximation
evaluation
rough calculation
1.I try to avoid making estimates on things I know nothing about.
1. من سعی میکنم از تخمین زدن چیزهایی که دربارهشان چیزی نمیدانم دوری کنم.
2.In your estimate, who will be victorious in this conflict?
2. طبق برآورد تو چه کسی پیروز این کشمکش میشود؟
3.rough estimate
3. برآورد حدودی
[فعل]
to estimate
/ˈes.tə.meɪt/
فعل گذرا
[گذشته: estimated]
[گذشته: estimated]
[گذشته کامل: estimated]
صرف فعل
2
تخمین زدن
برآورد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برآورد کردن
تخمین زدن
مترادف و متضاد
approximate
evaluate
roughly calculate
1.It was difficult to estimate how many trees had been destroyed.
1. تخمین زدن اینکه چه تعداد درخت نابود شده است سخت بود.
2.They estimate that the journey will take at least two weeks.
2. آنها برآورد کردند که سفر حداقل دو هفته طول خواهد کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
estimable
esther
esteemed
esteem
estate duty
estimated
estimation
estrada
estranged
estrangement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان