Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیگانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
estranged
/ɪˈstreɪndʒd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more estranged]
[حالت عالی: most estranged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیگانه
دور، سرسنگین
1.He became estranged from his family after the argument.
1. او بعد از دعوا از خانواده اش دور شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
estragon
estonian
esthonian
esteemed
esteem
estuary
esurient
etch
etching
eternal
کلمات نزدیک
estrada
estimation
estimated
estimate
estimable
estrangement
estuary
et al.
eta
etc.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان