Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اخلاقی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
ethical
/ˈeθɪkl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ethical]
[حالت عالی: most ethical]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اخلاقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخلاقی
اصولی
1.an ethical question
1. یک پرسش اخلاقی
2.She didn't break the law, but her behavior certainly wasn't ethical.
2. او قانونشکنی نکرد، اما رفتارش قطعا اخلاقی نبود.
تصاویر
کلمات نزدیک
ethic
ethernet
ethereal
ether
ethel
ethically
ethics
ethiopia
ethnic
ethnic cleansing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان