[قید]

ethically

/ˈeθɪkli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more ethically] [حالت عالی: most ethically]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از لحاظ اخلاقی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اخلاقاً
  • 1.Doctors felt ethically obliged to continue the treatment.
    1. دکترها از لحاظ اخلاقی خود را موظف می‌دانستند که درمان را ادامه دهند.

2 مطابق اخلاق اخلاق‌مدارانه

  • 1.The committee judged that he had not behaved ethically.
    1. کمیته اینطور قضاوت کرد که او مطابق اخلاق رفتار نکرده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان