Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تبرئه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to exonerate
/ɪɡˈzɑːnəreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: exonerated]
[گذشته: exonerated]
[گذشته کامل: exonerated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تبرئه کردن
مبرا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبرئه کردن
مترادف و متضاد
absolve
exculpate
exempt
convict
1.The report exonerates the president of any knowledge of the arms deal.
1. گزارش رئیس جمهور را از دانستن هر نوع خبر از معاملات سلاح مبرا دانست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
exocarp
exit
existing
existent
exist
exorbitant
exoskeleton
exotic
exotic belly dancer
exotic dancer
کلمات نزدیک
exodus
exocrine gland
exocrine
exit visa
exit poll
exonerated
exoneration
exorbitant
exorcise
exorcism
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان