[صفت]

exorbitant

/ɪgˈzɔrbɪtənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more exorbitant] [حالت عالی: most exorbitant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیش از حد مفرط، گزاف (پول)

معادل ها در دیکشنری فارسی: هنگفت گزاف
مترادف و متضاد excessive reasonable
  • 1.Her exorbitant praise made me uncomfortable.
    1. ستایش بیش از حد او مرا معذب کرد.
  • 2.to pay exorbitant interest
    2. پرداختن بهره گزاف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان