Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیرون کشیدن
2 . خلاصه
3 . عصاره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to extract
/ˈek.strækt/
فعل گذرا
[گذشته: extracted]
[گذشته: extracted]
[گذشته کامل: extracted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیرون کشیدن
خارج کردن، استخراج کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استخراج کردن
درآوردن
کشیدن
استخراج کردن
formal
specialized
مترادف و متضاد
draw out
take out
insert
1.Chemists extracted the essential vitamins from the grain.
1. شیمیدانها ویتامینهای ضروری را از ذره بیرون کشیدند.
2.Dr. Fogel extracted my tooth in an amateur fashion.
2. دکتر "فوگل" به طرز ناشیانهای دندانم را (بیرون) کشید.
3.Spencer was ingenious in extracting information from witnesses.
3. "اسپنسر" در بیرون کشیدن اطلاعات از شاهدها نابغه بود.
[اسم]
extract
/ˈek.strækt/
قابل شمارش
2
خلاصه
چکیده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چکیده
مترادف و متضاد
abstract
excerpt
passage
1.They published an extract from his autobiography.
1. آنها خلاصهای از زندگینامه او منتشر کردند.
3
عصاره
اسانس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسانس
چکیده
عرق
عصاره
تصاویر
کلمات نزدیک
extra-curricular
extra virgin olive oil
extra time
extra large
extra
extracted
extraction
extractor fan
extracurricular
extradite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان