[صفت]

extra

/ˈek.strə/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اضافی بیشتر

معادل ها در دیکشنری فارسی: اضافه اضافی یدکی یدک
مترادف و متضاد additional more other included normal
  • 1.He needs extra help with his English.
    1. او برای (یادگیری) انگلیسی به کمک بیشتری نیاز دارد.
  • 2.She babysits to earn a little of extra cash.
    2. او از بچه‌ها نگهداری می‌کند [پرستار بچه است] تا کمی پول بیشتر در آورد.
[اسم]

extra

/ˈek.strə/
قابل شمارش

2 سیاهی لشکر هنرور

معادل ها در دیکشنری فارسی: سیاهی لشکر
  • 1.We need hundreds of extras for the battle scenes.
    1. ما برای صحنه‌های جنگ به صدها نفر سیاهی لشکر نیاز داریم.

3 شماره فوق‌العاده (روزنامه)

معادل ها در دیکشنری فارسی: فوق‌العاده
[قید]

extra

/ˈek.strə/
غیرقابل مقایسه

4 اضافه بیشتر

to charge/pay extra
اضافه پول گرفتن/پول پرداخت کردن
  • The room costs $100, and you have to pay extra for breakfast.
    قیمت اتاق 100 دلار است و شما باید بابت صبحانه مبلغی (اضافه) پرداخت کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان