[اسم]

extortion

/ɪkˈstɔːrʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اخاذی زورگیری

معادل ها در دیکشنری فارسی: اخاذی باجگیری زورگیری
  • 1.He was arrested and charged with extortion.
    1. او دستگیر و متهم به اخاذی شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان