[فعل]

to extol

/ɪkˈstoʊl/
فعل گذرا
[گذشته: extolled] [گذشته: extolled] [گذشته کامل: extolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تعریف و تمجید کردن ستودن

مترادف و متضاد praise
  • 1.Doctors often extol the virtues of eating less fat.
    1. دکترها اغلب مزایای خوردن چربی کمتر را تعریف و تمجید می کنند.
  • 2.She was extolled as a genius.
    2. او به عنوان یک نابغه ستوده می شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان